جستجو
|
تاریخ: ۱۷.۱۱.۱۳۹۱
ماژول:
موضوع: خیر
پرویز پرستویی :چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟
گفت وگوی خواندنی الهه خسروی یگانه با پرستویی :صادقانه بگویم همدیگر را دوست نداریم! آقای میر اعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند ؟ الهه خسروی یگانه: یک سالی هست که آدمها پرویز پرستویی را به جای آنکه روی پرده سینما ببینند در مسیر کوهنوردی کلک چال و توچال میبینند. او این روزها ترجیح میدهد به جای بازیگری از سینه کوه بالا برود تا از آن بالا به تهران نگاه کند. او «حاج کاظم» وار پای آرمانهایش ایستاده است. هنرش را وسیله امرار معاش نمیکند و به هر فرصتی پاسخ مثبت نمیدهد. انگار که بخواهد این بار به جای «عباس»، سینما را نجات دهد. ولی همه ما میدانیم که او قهرمان تنهایی است. همانطور که «حاج کاظم» بود. به فکر بالا بردن آمار بازیگریش نیست و ترجیح میدهد اعتبارش را برای آدمهای بینام و نشانی خرج کند که نیازمند یاریاند. گفت و گو با پرویز پرستویی اتفاق خوبی بود. لااقل این امید را زنده کرد که هنوز چراغی روشن است: آقای پرستویی از ساخته شدن و پخش سریال «آشپزباشی» پنج سال گذشته است و شما طی این پنج سال فقط در سه فیلم بازی داشتید. این کمکاری ناشی از چیست؟ حتما یادتان هست آخرین فیلمی که من کار کردم فیلم «بیست» بود. پس از آن 16 ماه درگیر سریال «آشپزباشی» بودم و بعد در سه فیلم بازی کردم؛ «1359»، «خرس» و «من و زیبا». سه فیلم در پنج سال کم نیست؟ همیشه همین طور بوده؛ یعنی من هیچ سالی دو فیلم کار نکردهام. همیشه هم در نهایت از بین پیشنهادها، یکی را انتخاب کردهام که به نسبت فیلمنامههای دیگر وضعیت بهتری داشته است. چون بههرحال بضاعت نوشتاری و سناریونویسی سینمای ما در یک حد مشخصی است و نباید از آن بیشتر از بضاعتش انتظار داشت. اما پیشنهاد که زیاد داشتید؟ من بازیگرم، خوشبختانه بازیگری هم هستم که پیشنهادهای زیادی به من میشود، اما من هر پیشنهادی را قبول نمیکنم. نه قصد فخرفروشی دارم و نه میخواهم خودم را به رخ بکشم، اما این واقعیتی است که وجود دارد. چرا پیشنهادها را قبول نمیکنید؟ چون دغدغههایی دارم که سالهای سال است با من بوده و هست؛ یعنی از زمانی که تئاتر را به صورت آماتوری آغاز کردم. آن موقع به ما یاد دادند که باید موثر باشیم. پیش ازهر شعار بیرونی که که میخواهیم برای مخاطب بدهیم، اول باید ببینیم چه اتفاقی در خودمان میافتد، و آیا این اتفاق با مخاطب ارتباط برقرار میکند یا نه؟ الان هم من به این دغدغهها پایبندم و بر همین اساس است که میگویم کم کار نبودهام. پس شاید در این پنج سال انتخابهای خوبی نداشتهاید و این فیلمها دیده نشدهاند که این شائبه به وجود میآید؟ متاسفانه در حال حاضر و در سینمای ما، همه یاد گرفتهاند که به هم بپرند. اختیار هم از دست ما خارج شده است. از آن طرف و خارج از دایره سینما هم، شاهدیم که همه دارند راجع به حوزه سینما نظر میدهند. ما خودمان همدیگر را قیمه قیمه میکنیم و دیگران هم در این وضعیت در مورد همه چیز این سینما نظر میدهند. راستش را بخواهید، من از زمان سریال «آشپزباشی» به بعد بود که دیدم این مسئله چقدر دامنگیر سینمای ما شده است. از سریال آشپزباشی راضی بودید؟ یک مشکلاتی با خود سریال داشتم. در واقع به حضورم در آن سریال نمره قبولی نمیدهم. بعد از سریال «زیر تیغ» تصورم از «آشپزباشی» چیز دیگری بود که به هرحال گذشت. بعد از این سریال دوباره به سینما برگشتید. در واقع تصمیم گرفتم در این سه فیلمی که گفتم، بازی کنم. ببینید من همیشه در مورد کار خودم در سینما و تئاتر مثالی دارم که میزنم. میگویم نعوذبالله، من روی صحنه تئاتر خدا هستم. چون هیچ واسطهای بین من و تماشاگر وجود ندارد. میتوانم به تنهایی یک اجرا را به اوج برسانم یا آن را به زمین بزنم. بازیگری هستم که نفس به نفس تماشاچی بازی میکنم. اما در سینما معتقدم که من بنده خدا هستم. چون خدای من کسی است که پشت دوربین قرار گرفته است. اینجا من خودم را به کارگردان میسپارم، اما این خودسپردگی هوشمندانه است، و حد و مرز دارد. وقتی فیلمی را شروع میکنیم، اول ماجرا همه خیلی مهربان، شیرین و همدل هستند، همراهی نشان میدهند، ولی وقتی کار شروع میشود، دیگر کارگردان میشود قادر مطلق و من فقط یک بازیگرم. به صراحت بگویم هیچ فیلمنامهای نبوده که من آن را با فکر انتخاب نکرده باشم، چه آن موقع که تماشاچی مرا نمیشناخته و چه الان. هیج وقت به خاطر پول و دستمزد نقشی را نپذیرفتهام. فقط به این نگاه میکنم که ببینم فیلم چه میخواهد به تماشاگر بگوید. اگر جواب این سئوال را گرفتم تازه میافتم به دنبال اینکه حق خودم را از کار بگیرم. برایم مهم است که پیام فیلم دلنشین باشد و بعد ببینم که چی گیر من میآید. آیا خودم را تکرار نمیکنم؟ آیا از طریق آن میتوانم خودم را پیدا کنم؟ ته کار آیا یک جمله به من اضافه میشود؟ دقت میکنم ببینم در خود پرستویی به عنوان بازیگر اتفاقی میافتد؟ من از فیلم «بیست» به بعد، سه فیلم کار کردهام. فیلم «1359» را که آقای سالور پیشنهاد کرد نشستیم و با هم دربارهاش حرف زدیم. و خدا شاهد است فقط به خاطر آن جملهای که به من گفت: «مادرم سر سجاده برای این فیلم دعا میکند.» قبول کردم در فیلم باشم. خب من که فیلمنامه نویس نیستم، اما آن فیلمنامه را 9 بار بازنویسی کردیم. به هرحال بعد از این همه سال کار من برای خودم یک پارامترهایی دارم. تجربیات ما هم درنحوه مواجهه با اثر دخیل است. شروع کردیم به گپ زدن با کارگردان چون خلاقیتهای خوبی در فیلمنامه نهفته بود، ولی آن سناریویی که ساخته شد، حاصل 9 بار بازنویسی است که اتفاقا در خیلی جاها من برای تغییر پافشاری کردم. اما قرارمان با آقای سالور این نبود که نتیجه کار این چنین بشود. این فیلم خیلی سوژه بکری داشت که به اعتقاد من و خیلی از آدمهای شناخته شده اهل سینما، اصلا یک سوژه بین المللی بود. ولی واقعیتش سوژه حرام شد. آن اتفاقی که باید میافتاد، نیفتاد. من به عنوان بازیگر تمام تلاشم را کردم تا به فیلم ادای دین کنم، ولی آن چیزی که ما دلمان میخواست، نشد. نقدهایی که شد اذیتتان نکرد؟ در این فضا، ما سعی میکنیم نقدپذیر باشیم. الان هم میبینید که آنقدر نقدپذیر هستیم که همه دارند راجع به سینمای ایران نظر میدهند و این سینما را نقد میکنند. و این نقدها مشکلات بسیاری را به وجود آورده است. بله، متاسفانه آن مرجعی که باید در حوزه سینما تصمیم گیرنده باشد، از بین رفته است. الان شنیدم که در جشنواره فیلم فجر، یک هیاتی از حوزه علمیه میخواهند بیایند و فیلمها را بررسی کنند. من سوالم این است که مگر قرار است ما در سینما چه کاری بکنیم؟ اصلا مگر چه کار کردهایم تا به حال؟ ما که نه میخواهیم فیلم ضد دین و نظام بسازیم و نه فیلم سیاسی. مگر در همه این سالها کار نکردهایم؟ مگر سینما نداشتهایم؟ پس چرا باید مسئولان اصلی تصمیم گیرنده نباشند؟ چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ جایگاه همه این نهادها و همه این عزیزان البته محترم است. اما مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟ پس چرا همه دارند راجع به سینما تصمیم میگیرند؟ 34 سال از انقلاب ما گذشته، آیا همیشه و در همه این سالها چنین ارگانهایی درمورد سینما تصمیم گرفتهاند؟ از زاویه دیگری هم که به ماجرا نگاه کنیم باز باید بپرسیم که چرا وزیر ارشاد، مدیر کل نظارت و ارزشیابی، رییس سازمان سینمایی، شورای پروانه ساخت و... پای تصمیماتی که میگیرند نمیایستند؟ با این وضعیت، اصلا چرا پروانه ساخت به فیلمنامهها میدهیم، وقتی نمیتوانیم پای آن بایستیم؟ در همین ماجرای تجمعی که در مقابل وزارت ارشاد صورت گرفت، آقای سجادپور ایستاده بود پشت شیشه و تجمع انصار حزب الله را نگاه میکرد؟ آقا مگر شما با این عزیزان هم کیش و هم سجاده نیستید؟ پس چرا ساکتید؟ اگر فکر میکنید تصمیمتان برحق بوده و به آن اعتقاد دارید، پای حق و اعتقادتان بایستید. شما آقای سجادپور یک آدم فرهنگی هستید، پس جرات داشته باشید، بروید پایین، به آن برادر انصار بگوئید، برادر عزیز، دو دو تا میشود چهارتا، سینما هم این است، تصویر و ایجاز. این هنر چنین شرایطی را دارد و باید هم داشته باشد. اما شما به جای این کارها میروی پشت شیشه میایستی و حتی شهامت و جرات این را نداری که بیایی پایین و با این آدمها نماز بخوانی. خب با این وضعیت چه ثباتی در سینما هست که من بروم فیلم بازی کنم؟ پس فقط ماجرا به نبود فیلمنامه خوب ختم نمیشود، این شرایط هم در بازی نکردن شما دخیل است؟ ببینید، از آغاز سال 91 تا همین حالا 30 فیلم به من پیشنهاد شده. بعضیها بد نبودند ولی از همان اول میدانستم که مجوز نمیگیرند و به ثمر نمیرسند یعنی در این شرایط چه کسی هست که بخواهد پای این فیلمها بایستد؟ تازه اگر این فیلمها مجوز ساخت هم بگیرند، کسی نیست که از آنها برای اکران دفاع کند. نه، من دیگر رکب نمیخورم. با موافقت اصولی هم نمیروم، فیلم بازی کنم. خیلیها به من میگویند تو بازیگری به این کارها چه کار داری؟ به تو چه؟ تو بازیات را بکن پولت را بگیر. ولی در مورد خودم که دیگر میتوانم نظر بدهم و تصمیم بگیرم. با این شرایط من کار نمیکنم. شما نمیدانید ما در چه شرایط سختی فیلم «خرس» و «من و زیبا» را بازی کردیم. بازیگری که فقط جلوی دوربین رفتن نیست. ما اگر دنبال پول بودیم خب میرفتیم سراغ یک کسبی. استعداد و توانش را هم داشتیم و داریم. ولی من دلم به این خوش است که اگر میروم چله زمستان در فیلم «من و زیبا» بازی میکنم، این فیلم دیده میشود و خستگی از تنم بیرون خواهد آمد. حالا سوال من این است که چرا یک سال باید طول بکشد تا این فیلم اکران شود؟ این فیلم مگر چه اشکالی داشت؟ هر کس از هر طرفی یک چیزی میگوید. یکی میگوید در این فیلم، مسیحتش میچربد، یکی میگوید فلان مشکل را دارد. شورای صنفی هم که یک تکه کلام پیدا کرده «به احترام اربعین فیلم را اکران میکنیم.» آقا شما دیگر دم از اربعین نزنید. بین وزارت ارشاد و حوزه هنری همیشه تعامل خوبی بود. بعد این شورای صنفی آمده وسط و همه چیز را به هم ریخت. من اصلا این شورای صنفی نمایش را نمیفهمم. حوزه هنری میگوید من صد تا سینما دارم و خودم تصمیم میگیرم که چه فیلمی در آن به نمایش دربیاید از آن طرف شورای صنفی میگوید شما حق چنین کاری را ندارید. مدام به هم توهین میکنند. بعد این وسط یک چیزهایی قربانی میشود که حقشان قربانی شدن نیست. چی شد که بازی در فیلم «من و زیبا» را پذیرفتید؟ فیلم «من و زیبا» یک سال طول کشید تا بتواند اکران شود. بعد دیدم که آقای حسنپور در مجله «صنعت سینما» مصاحبه کرده که ما این فیلم را با دست خالی ساختیم. آقای کارگردان شما که پولت را گرفتی، ولی پرستویی هنوز پول نگرفته. من که سرمایه گذار نیستم. تازه این وسط یک عده هم به ما گفتند رانت خوار هستی. ولی در پوستر فیلم اسم شما به عنوان سرمایه گذار آمده است. بله دیدهام. در کنار اسم آقای نوروزبیگی. او دولتی است من هم دولتیام؟ من نمیخواستم در این فیلم بازی کنم. وقتی به من آن را پیشنهاد دادند گفتم نه. این فیلم تماشاچی ندارد. دیگر بعد از این همه سال نبض بیننده در دستمان است. نه اینکه موضوع بد باشد. این از بد روزگار است که ذائقه تماشاچی را عوض کردهایم. ما بودیم که ذائقهاش را تغییر دادیم تا دیگر با این جور فیلمها ارتباط برقرار نکند. بهرحال موضوع متنفی شد. بعد از دو ماه آقای نوروزبیگی گفت یکی از دوستان قابل احترام ما عاشق امام حسین (ع) است و میخواهد کل فیلم را سرمایه گذاری کند. ما هم آمدیم وسط. گفتم بسیار خب. به احترام این آقا که عاشق امام حسین (ع) است ما هم در این فیلم شرکت میکنیم. چون بهرحال من که تهیه کننده نیستم. من خلوت بازیگری را با دنیا عوض نمیکنم. بعد شنیدیم آن آدم انصراف داده است. اصلا من نفهمیدم آن آدم چه جور عاشقی بود که رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد. * به همین خاطر قبول کردید خودتان در این فیلم سرمایه گذار شوید؟ او رفت که من مجبور شدم سرمایه گذار شوم. وگرنه نه پدرم سرمایه گذار بوده نه مادرم. هر چه کارت هم داشتیم سوزاندیم. مطلقا از یک جای دولتی هم کمک نگرفتیم. اگر نهاد دولتی به ما کمک کرده بیاید اعلام کند. به من چه که هفت صبح بروم تنکابن شهردار را ببینم که لودر بگیرم؟ *مثل فیلم «1359» در بازنویسی فیلمنامه هم دخالت داشتید؟ میخواستیم برویم با کارگردان به یک تعاملی برسیم و بگوییم این اصلاحات انجام شود. ولی متاسفانه خیلیها در سینمای ما هستند که از قبل، فیلم را در ذهن خودشان ساختهاند و تمام کردهاند و شما هر کاری بکنی نظرشان عوض نمیشود. گفتیم جمع شویم دور هم و تیمی را ببندیم که بتواند این موضوع را برجسته کند ولی ما حتی مجال روخوانی هم نداشتیم. با شهاب حسینی و دریا آشوری تصمیم گرفتیم که دورخوانی داشته باشیم. بهرحال من با حاتمی کیا و تبریزی هم که کار میکردم حداقل یک ماه دورخوانی داشتیم ولی ما به هر حیلهای به هر لطایف الحیلی سعی کردیم کارگردان را راضی کنیم یک دور روخوانی بگذارد نشد که نشد. *پس چرا این فیلمنامه را قبول کردید؟ یکی از علتهای اصلی که باعث شد من فیلمنامه «من و زیبا» را قبول کنم این بود که یک چیزی در سناریوی این فیلم وجود داشت که مرا به خودش جذب کرد. خیلیها بعدا به من گفتند مگر بیکار بودی و پیشنهاد نداشتی که رفتی این فیلم را بازی کردی؟ نه، پیشنهاد داشتم، اما برخلاف نظر دوستان این فیلم به نظر من اصلا عاشورایی نبود. من آن را اصلا عاشورایی نمیبینم. موضوع «من و زیبا» موضوع روز است. درگیری روحی و روانی که در تمام وجود آدمها هست دستمایه اصلی این فیلم شده. من احساس کردم سئوال فیلم سئوال من هم هست: چرا ما همدیگر را نمیبخشیم؟ چرا مدام با هم دشمنی میکنیم؟ چرا گذشت نمیکنیم؟ برایم این فیلم دقیقا مصداق همین وضعیت سینما بود. همین بحرانی که در آن خانه سینما و وزارت ارشاد و حوزه هنری و... همه به همدیگر پیچیدهاند. دیدم موضوعش چقدر مصداق دارد. آنجا یک آدمی یک خلافی کرده و میخواهد که بخشیده شود. ما میگوییم بسم الله الرحمن الرحیم. یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا میبخشد بعد بنده خدا نمیبخشد. همین جوری است که ما دو سال است خون همدیگر را در شیشه کردهایم. خانه سینما شده خانه فساد و حکم اعدام زنها را میدهند و... آخر آقای سلحشور تو کی هستی که چنین حکمی میدهی؟ یعنی قوه قضاییه عقلش نمیرسد که به این چیزها رسیدگی کند؟ مگر زورگیرها را همین چند وقت پیش اعدام نکرد؟ اگر بفهمد در سینما آدم فاسد هست مگر تعارف دارد؟ یعنی به نظر شما گره اصلی این فیلم میتوانست بازگو کننده همه این مسائل باشد؟ بهرحال موضوع برایم جذاب بود. من اندازهام اینقدرها نیست. آدمی آه و دمی. نمیدانم فردا زندهام یا نه. این همه با آدمهای مهم کار کردم ولی ته تهاش یک چیزی در وجودم هست که تمامش را هنوز نتوانستهاند بیرون بکشند. این ادعا نیست. اشتباه نکنید. من با این موضوع درگیرم. سالهاست که درگیرم و دلم میخواهد یک نفر پیدا شود که بتواند از این پتانسیل به تمامی استفاده کند. آن گروهی که برای فیلم «من و زیبا» انتخاب شد خیلی گروه خوبی بود و پتانسیل بالایی داشت. الان هم بهرحال باز خوشحالم چون مضمون و محتوا حرف خودش را میرساند. قضاوت را اما میگذارم برای اهلاش. منتظرم ببینم بازخوردها چیست. شما از نقدهایی که شده باخبر هستید؟ به صورت پراکنده در اینترنت خواندم که بیشتر روی بازی شما تاکید شده بود که فیلم را به نوعی نجات داده است و مثلا گفته بودند شهاب حسینی هم در حد و اندازه همیشگیاش ظاهر نشده. خب این اصلا برای من خوشایند نیست. کاش جزو کسانی بودم که میگفتند خودم مهم هستم. من اما خودم را جزئی از یک کل میبینم. ظرفیتهای شهاب را همه ما میشناسیم و برای همه ما اثبات شده است. ولی در جریان این فیلم کسانی واقعا قربانی شدند. مثلا دریا آشوری ظرفیتش خیلی بالاتر از این حرفها است ولی بهش مجال داده نشد. اینها بچههایی هستند که تئاتر کار میکنند، فیلم میبینند، به مسائل روز آشنایی دارند، چرا باید این قضاوت درباره فیلم شود؟ شنیدن اینکه فیلم تنها به واسطه بازی من قابل تحمل است برای من افتخار نیست. ظرفیت بازی من خیلی بالاتر از این چیزی است که در فیلم میبینیم. اما فیلم قربانی شد. قربانی خودخواهیهای آدمهای تصمیم گیرنده. یک سال است که در جشنواره نمایش داده شده و تازه یادم هست که در همان جشنواره هم اجازه نمایش نمیدادند. حالا هم بعد از یک سال توپ را انداختن توی زمین ما تازه شورای صنفی اعلام کرده ما به خاطر احترام به اربعین تحریم را میشکنیم. انگار 1+5 را شکستهاند! شما اگر امام حسین (ع) میشناختید و با تمام وجودتان و دلتان او را دوست داشتید فیلم را از 40 روز پیش اکران میکردید نه اینکه ده روز مانده به جشنواره آن هم در حالی که دارند سینماها را آب و جارو میکنند تا جشنواره را شروع کنند فیلم اکران شود. فیلم قربانی شد و رفت. چه کسی میخواهد دست توی جیبش بکند و750 میلیون هزینه را بدهد؟ ولی این دوستان هنری ما در شورای صنفی بد رفتار کردند. برای من برخورنده است. شما با حوزه دعوا داری چرا سر ما منت میگذاری؟ الان از تهیه کننده میشنوم که اصلا اجازه اکرانها را نمیدهند. آخر چرا؟ برای شما آن موضوع نبخشیدن شخصیت «موسی» توسط مردم ده نکته اصلی بود؟ بله، بهرحال فکر کردم نقطه حساس این فیلم تاثیر گرفته از اتفاقات جاری است و چقدر نقل به مضمون است. این نبخشیدن چقدر جدی است. چه در بخش سینما چه در جاهای دیگر. یک انتخابات 88 اتفاق افتاد، هنوز پس لرزههایش هست. آقا همدیگر را ببخشید. تمام شد. این دولت تا عید و دو ماه بعد از عید هست و دیگر تمام. مگر نمیگوییم خدا، پس چرا تخطی؟ چرا از مسیر اصلی او خارج شدن؟ خود کسی که خالق بشر وحشم و انسان و زمین هست را فراموش کردهایم و از غیر او یاری میخواهیم. به عقیده برخی این انتخابات 88 در حوزه سینما تبدیل به محملی شد برای تسویه حسابهای شخصی. یعنی آن گروهی که در سالهای گذشته به هر دلیلی در اقلیت بودند بعد از رسیدن به قدرت به اسم انتخابات 88 انتقام آن سالها را از بقیه گرفتند. اصلا اینها دعواهای قدیمی است. شما درست میگویید. این دوستان قرار بود کار دیگری بکنند. آقای شمقدری قرار بود کارگردان شود، سجادپور فیلمنامه نویس. میرعلایی هم تهیه کننده. چی شد که اینها پست گرفتند؟ حالا آقای میرعلایی میآید و میگوید بازیگرها 500-600 میلیون در سال درآمد دارند. نه آقا! از این خبرها نیست. اصلا آقای میرعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند؟ چهار ماه تمام رفتیم و آمدیم که بگذارند تقوایی فیلم «رومی و زنگی» را بسازد. نگذاشتند که نگذاشتند. من به آقای میرعلایی گفتم. گفتم فردای روزگار خدای نکرده اگر تقوایی بمیرد و من ببینم شما در صف اول ایستادهاید همان جا بلند خواهم گفت باعث قتل تقوایی شما هستید. شما تقوایی را کشتید. *حالا با این شرایط میخواهید چه کار کنید؟ قصد کار کردن دارید یا ترجیح میدهید فعلا به کوهنوردی ادامه دهید؟ من عاشق کار کردنم. حق ندارم کار نکنم. یک زمانی هست میگوییم ای بابا من فقط هنرپیشهام، بگذار دو زار گیرم بیاید ولی خاک بر سرمن پرستویی که اگر بخواهم از این راه خرجی زن و بچهام را دربیاورم. من اگر قرار است دیده شوم که خب به اندازه کافی دیده شدهام. دوستان لطف داشتند، جایزه گرفتم. یک جاهایی هم نقد شدهام که هیچ اشکالی ندارد. من با نقد بزرگ شدم. کار کردم که نقد شوم. مدام خودم را زیر ذره بین گذاشتهام تا اشکالاتم را رفع کنم. مگر میشود بیایم بگویم روی دست من مادر نزاییده. من بهترین بازیگر دنیا هستم؟ نمیشود این طور گفت، چون کار بعدی مشخص میکند که من چه کارهام. شاید در کار بعدی با سر زمین بخورم. بازیگری ته ندارد. همین شهاب این همه در فیلمهایش دیده شده. یعنی ظرفیت شهاب همین قدر است؟ نه، نگذاشتند که بدرخشد. نتوانستیم. من دلم نمیخواهد کم کار باشم. از سال 91 تا به الان حتی در یک فیلم هم بازی نکردهام ولی بیاغراق هفتهای یک پیشنهاد داشتهام. ولی آخر چه اصراری است؟ که آمارم بالا برود؟ خیلی مضحک و خنده دار است که فقط داریم آمار میدهیم. مدام مینشینند و میگویند دوستان در گذشته اینقدر فیلم ساختند ما اینقدر ساختهایم. آقا! کیفیت کار را به من نشان بدهید. چه دستاوردی داشتهاید؟ نمیگویم دستاوردی نبوده ولی اندازه ما اینقدر است؟ من عاشق کار کردنم. تنها کسی هستم که در شرایط سخت عاشقانه کار کردم. مثلا «موج مرده» که بخش اعظمی از آن اصلا در آب ساخته شد. یا روبان قرمز! بله، در آن فیلم خدا شاهد است دوستان میآمدند میگفتند میخواهیم به حاتمی کیا اعتراض کنیم که آف بدهد ولی شما را که میبینیم منصرف میشویم. در من دنیایی از انرژی است. از این بیکاری متنفرم ولی وقتی بیکارم دچار انزوا نمیشوم. افسرده نمیشوم. یک دفعه میروم سراغ کوهنوردی. من دوست دارم کار بکنم. میآیند به من میگویند: استاد! ماشاءالله هم که دیگر به همه میگوییم استاد. متنفرم از این لغت. چون استاد یک تعریفی دارد. من خودم میفهمم که استاد نیستم. استاد کسانی هستند که از این عرصه حذف شدند. آنها نیستند که ما شدیم استاد. خلاصه میپرسند استاد! این روزها چه کار میکنید؟ میگویم: هیچی! جواب میدهند پس مشغول استراحید! چه استراحتی؟ من آن موقع که روی صحنه جان میکنم دارم استراحت میکنم. حالا خرج زندگی و خرده فرمایشها و بدهکاریها هم هست. ولی به خاطر این چیزها تن به هر کاری نمیدهم. بالاخره این به به و چه چهها، این اقبال مردم نسبت به آدم باید یک جایی خرج شود.
|
|
|
تاریخ: ۰۲.۱۲.۱۳۹۰
ماژول:
موضوع: خیر
تجلیل از جمشید مشایخی ، اسماعیل خلج ، احمد جولایی و شیرین بزرگمهر، آیین اختتامیه سیامین جشنواره تئاتر فجر در تالار «وحدت» برگزار شد.
در این مراسم که شامگاه گذشته ـ 22 بهمنماه ـ در تالار وحدت برگزار شد، سید محمد حسینی ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ با تشکر از اساتید هنر نمایش به سخنان جمشید مشایخی که در ابتدای مراسم دربارهی شهدا مطرح کرده بود، اشاره کرد و گفت: از استاد جمشید مشایخی که در 22 بهمن یاد شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند، تقدیر و تشکر میکنم.
تجلیل از جمشید مشایخی ، اسماعیل خلج ، احمد جولایی و شیرین بزرگمهر، آیین اختتامیه سیامین جشنواره تئاتر فجر در تالار «وحدت» برگزار شد.
در این مراسم که شامگاه گذشته ـ 22 بهمنماه ـ در تالار وحدت برگزار شد، سید محمد حسینی ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ با تشکر از اساتید هنر نمایش به سخنان جمشید مشایخی که در ابتدای مراسم دربارهی شهدا مطرح کرده بود، اشاره کرد و گفت: از استاد جمشید مشایخی که در 22 بهمن یاد شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند، تقدیر و تشکر میکنم.
وزیر ارشاد:
باید دبیرخانه جشنوارهی سیو یکم از فردا آغاز به کار کند
وزیر ارشاد به حضور پرشور مردم در راهپیمایی 22 بهمن امروز اشاره کرد و افزود: امروز نیز مردم ایران یکبار دیگر عظمت ایران را به جهانیان نشان دادند.
وی با اشاره به سرود« ای ایران» که در ابتدای مراسم اجرا شد، ادامه داد: مردم ایران به این سرود که خوانده شد ایمان دارند و عزت ،شکوه ایران برای آنها یک اصل است و همه گروهها هم به آن عقیده دارند و این اصل متعلق به گروه خاصی نیست.
سیدمحمد حسینی در ادامه به جایگاه پر شکوه تاریخ و تمدن ایران در دوران گذشته ایران اشاره کرد و افزود: امروز نیز همچون گذشته مردم ایران در صنعت، کشاورزی ، تکنولوژی نانو و ماهواره و... پیشرفتهای بسیار چشمگیری داشتهاند که هنرمندان باید سعی کنند این پیشرفتها نیز در آثارشان نمایش دهند. همچنان که در دوران دفاع مقدس نیز بسیاری از تصاویر سرداران و شهدای ما در قالب فیلمها، تئاتر و نمایشهای به تصویر کشیده شدهاند.
وی تصریح کرد: امروز نیز باید نخبگان را تکریم کنیم همچنان که امسال فیلم «شور شیرین» با موضوع زندگی شهید کاوه در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
وزیر ارشاد همچنین گفت: امسال در جشنواره تئاتر فجر به شهرستانها توجه شده است و بخش بینالمللی هم رونق خوبی داشته است.
سید محمد حسینی در بخش دیگری از سخنانش گفت: باید دبیرخانه جشنواره سی و یکم از فردا فعالیت خود را برای دوره بعدی این جشنواره آغاز کند و این گونه نباشد که ما برای جشنواره بعدی زمان را از دست بدهیم.
وزیر ارشاد در ادامه به برگزاری همزمانی جشنواره تئاتر و فیلم فجر اشاره کرد و عنوان کرد: بعضی تصور میکنند همزمانی جشنواره فیلم و تئاتر باعث تداخل و ناهماهنگی خواهد شد و تئاتر، تحتالشعاع جشنواره فیلم قرار میگیرد اما خود من در بازدیدهایی که داشتم شاهد استقبال خیلی خوب علاقمندان بودم ولی با این حال از آقای شاهآبادی درخواست میکنم که از سال آینده جشنواره تئاتر از روزهای اول بهمنماه آغاز شود که با جشنواره فیلم تداخل نداشته باشد و هنرمندان تئاتر به خوبی بتوانند از این دو فضا استفاده کنند.
در ابتدای این مراسم تصاویری از جواد ذولفقاری، رضا انصاری، شاهعلی سرخانی، فرانک میری، قبه زرین و مجید فروغی از درگذشتگان هنر نمایش و تئاتر پخش شد.
همچنین در بخش تجلیل از اساتید تئاتر نیز که با حضور اردشیر صالحپور، خسرو حکیمرابط و محمد دشتگلی برگزار شد، از استاد جمشید مشایخی، اسماعیل خلج، احمد جولایی و شیرین بزرگمهر با اهدای لوح و عکس آنها تقدیر شد.
مشایخی:
افتخار میکنم که امشب در حضور معلمهایم هستم
جمشید مشایخی پس از دریافت تندیس در سخنانی کوتاه گفت: افتخار میکنم که امشب درحضور معلمهای خود هستم که امروز شاگرد شما جمشید، مورد تشویق شما گلها قرار گرفت.
این استاد پیشکسوت تئاتر و سینما افزود: امشب میخواهم چیزی که هممیهنان عزیز نمیدانند را عرض کنم، زمانی که به ایران حمله شد خدمتگزار هنرمندان تئاتر بودم و وقتی که از آنها سوال کردم که آیا حاضرید به جبهه بروید و برای رزمندگان نمایش اجرا کنیم که همه جواب مثبت دادند و گفتند حاضریم، من نیز نامهای مبنی بر این جواب هنرمندان به مسوولین نوشتم ولی هیچ جوابی از آنها نشنیدم.
جمشید مشایخی سخنانش را با قطعه شعری به یاد شهدایی که جانشان را برای ایران فدا کردهاند، به پایان برد.
تقدیر از اسماعیل خلج
اسماعیل خلج دیگر هنرمند پیشکسوت که از وی تجلیل به عمل آمد هم، گفت: حدود 90 رباعی سرودهام که یکی از آنها را امشب برای شما میخوانم، البته این رباعی مربوط به این جشنواره و قدردانی نیست اما به خلوت تنهایی انسان مربوط است.
وی سپس به قرائت رباعیاش پرداخت.
تقدیر از احمد جولایی
احمد جولایی دیگر هنرمند پیشکسوت تئاتر نیز طی سخنانی گفت: فقط میتوانم بگویم متشکرم از اینکه امسال در جشنواره تئاتر، شهرستان نیز دیده شد.
وی گفت: در حالی که تئاتر ملی هنوز مورد وفاق همه هنرمندان قرار نگرفته و در حالی که تعزیه ثبت جهانی شده است سعی کنیم به کارهای شهرستان بیشتر توجه کنیم. همه ما از دیده شدن کارهای تهران خوشحالیم ولی باید به تئاتر شهرستان بیشتر توجه کنیم.
جولایی در پایان گفت: تئاتر آیینه اصغری است که جهاندار اکبر است.
شیرین بزرگمهر:
این بزرگداشت،بزرگداشت دانشجویان من است
شیرین بزرگمهر نیز که در این مراسم مورد تجلیل قرار گرفت در سخنانی گفت:در واقع این بزرگداشت،بزرگداشت دانشجویان من است و اگر امشب من در این جایگاه قرار گرفتم، بازخورد کلاسهای درس من است و خوشحالم که از دانشجویانم لوح تقدیر میگیرم.
وی همچنین گفت: خوشحالیم که امسال دانشجویان در جشنواره تئاتر دیده شدند چرا که فکر میکنم این یک تعامل دو سویه است که اگر آن را از دست دهیم هر دو طرف متضرر خواهند شد.
خسرو حکیمرابط نیز که برای اهدای لوح تقدیر به روی صحنه آمده بود، درباره جمشید مشایخی گفت: امروز نه با یک دل عاشق بلکه با یک خرمن عشق آتشین با جمشید مشایخی روبرو هستیم. همه ما آرزو میکنیم این خرمن آتش عشق همواره و همچنان گرمابخش صحنههای ما برای جوانان ما در صحنه باقی بماند.
در ابتدای مراسم تجلیل از هنرمندان تئاتر، تصاویری از زندگی هنری تجلیل شدگان پخش شد؛ در این تصاویر که بخشی از آن مربوط به بزرگداشت جمشید مشایخی بود، عزتالله انتظامی، علی نصیریان، حمید سمندریان و محمدعلی کشاورز و جعفر والی، سخنانی در رابطه با نقش و فعالیت این هنرمند پیشکسوت مطرح کردند.
در ادامه این مراسم با حضور سیدمحمد حسینی ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ و حمید شاهآبادی ـ معاون هنری وزیر ارشاد ـ از ـ آفتابی ـ مدیر کل اداره ارشاد اسلامی کرمانشاه، قادر آشنا مدیر کل اداره ارشاد استان البرز و حسین ثابتقدم سرپرست اداره ارشاد خراسان شمالی تقدیر شد.
همچنین در ادامه و در بخش معرفی برگزیدگان بخشهای جنبی سیامین جشنواره تئاتر فجر، قوه قضاییه به خاطر نقد و قضاوت درست به نمایش «آدمکش» به کارگردانی محمد زوار بیریا لوح تقدیر و مبلغ 70 میلیون ریال اهدا کرد که این تقدیر توسط دکتر جامی مدیر کل پیشگیریهای فرهنگی قوه قضاییه انجام گرفت.
در بخش معرفی برگزیده نمایش توسط هیات داوران بخش کمیته دانشجویی با تقدیر از نمایشهای «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید»، «سومین شنبه هفته» و «ادیپ»، لوح تقدیر و مبلغ 8 میلیون ریال به یوسف باپیری کارگردان نمایش «ویران» اهدا شد.
بخش مسابقه ایران:
طراحی صحنه: در این بخش هیأت داوران با تقدیر از رضا عباسی و امین سالاری برای نمایش «رویای تفتیده» جایزه این بخش را به شیما میرحمیدی طراح صحنه نمایش «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» اهدا کرد.
بازیگری مرد:
در این بخش با تقدر از حسین امیدی بازیگر نمایش «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» و تقدیر از گروه بازیگران نمایش «پری» به ویژه رضا پاپی و حسین شفیعی؛ جایزه بازیگری به حمیدرضا آذرنگ برای بازی در نمایش «خون رقصه» اهدا شد.
بازیگری زن:هیأت داوران از گیتی قاسمی برای نمایش «خون رقصه» و نسیم ادبی دیگر بازیگر این نمایش تقدیر کرد و جایزه برگزیده به ثریا شیرزادی برای نمایش«مرگ کسب و کار من است» از کرمانشاه اهدا شد.
نمایشنامه نویسی:
در این بخش خیرالله تقیانیپور برای نمایشنامه «پری» و صحرا رمضانیان برای نمایشنامه « مرگ کسب و کار من است» تقدیر شدند و جایزه برگزیده به سلما رفیعی برای نمایشنامه «به مراسم مرگ دادش خوش آمدید» اهدا شد.
کارگردانی:
در این بخش هیأت داوران از حسین پاکدل برای نمایش «عشق و عالیجناب» و آرش دادگر برای نمایش«بازگشت افتخار آمیز مردان جنگ» تقدیر کرد و جایزه این بخش را به سمانه زندینژاد برای نمایش « به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» اهدا کرد.
حسین پاکدل که جایزهاش را از هادی مرزبان گرفت، هنگام دریافت جایزهاش در سخنانی خواستار مشخص شدن وضعیت اجرای عمومی این نمایش شد و گفت: قرار بود این نمایش پنج سال پیش با کارگردانی هادی مرزبان اجرا شد که قسمت نشد و امسال اجازه دادند خودم آن را کار کنم.
وی خطاب به معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: از همه دوستان تشکر میکنم که اجازه دادند این نمایش در جشنواره اجرا شود. از یک ماه پیش پنج شش بار به دفتر معاونت مراجعه کردم و میخواستم ایشان را ببینم که هر بار گفته شد فرصت ندارند و من به شوخی به منشی ایشان گفتم، ایشان را روی صحنه در مراسم اختتامیه خواهیم دید که این اتفاق هم نیفتاد.
پاکدل دوباره خواستار مشخص شدن وضعیت اجرای عمومی نمایشش شد و افزود: برای اجرای عمومی نمایش ما فکری شود، یک گروه بزرگ سه ماه و نیم زحمت کشیدهاند همین جا میخواهم قول اجرای عمومیاش را بدهید چون جزو تعهدات بنیاد رودکی بوده است.
آرش دادگر هم هنگام دریافت جایزهاش، این جایزه را به همسرش تقدیم کرد که به دلیل نداشتن بلیت اختتامیه نتوانسته بود در این برنامه حاضر شود.
دادگر با اشاره به شرایط دشوار تمرین این نمایش گفت: نمایشمان را در راهروهای برجآزادی تمرین میکردیم چون جایی برای تمرین نداشتیم.
جوایز بخش مسابقه بینالملل این دوره از جشنواره نیز بدین شرح اعلام شد:
موسیقی:
در این بخش مسعود سخاوتدوست برای نمایش «دو لیتر در دو لیتر صلح» از ایران جایزه را دریافت کرد که این جایزه دو هزار دلار جایزه نقدی بود.
طراحی صحنه:
در این بخش یوشیکاتسو ایتو برای نمایش «قصر مهآلود» از ژاپن جایزهای به مبلغ دو هزار دلار را دریافت کرد.
بازیگری مرد:
صابر ابر برای بازی در نمایش «ریچارد سوم» جایزه این بخش را به مبلغ دو هزار و پانصد دلار دریافت کرد.
بازیگری زن:
در این بخش ناتالی منتا برای نمایش «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» از ایتالیا جایزهای به مبلغ دو هزار و پانصد دلار گرفت.
نمایشنامهنویسی:
حمیدرضا آذرنگ برای نگارش نمایشنامه « دو لیتر در دو لیتر صلح» جایزهای به مبلغ سه هزار دلار دریافت کرد.
کارگردانی:
در این بخش آتیلا پسیانی برای کارگردانی نمایش «ریچارد سوم»جایزهای به مبلغ سه هزار دلار دریافت کرد و چون در سفر بود، ستاره پسیانی به نمایندگی از پدرش این جایزه را گرفت.
جایزه ویژه:
هیأت داوران در این بخش جایزهای به مبلغ چهار هزار دلار به نمایش «قصر مهآلود» از کشور ژاپن اهدا کرد.
جایزه بزرگ:
در این بخش جایزه به آتیلا پسیانی برای نمایش «ریچارد سوم» اهدا شدکه مبلغ این جایزه پنج هزار دلار بود.
منبع خبر : ایسنا
|
|
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )